خبرنگار پس از گفتن اين جمله ها، رويش را از بينندگان عزيز برگرداند و به سمت مقام مهم كشوری رفت. دوربين هم به دنبالش. تصوير بر روی چهره مقام مهم، ثابت شد.
در كادر تصویر، به جز چهره مقام مهم و نيمی از چهره های مقامات همراه و برخی افراد که گویا در حال هد زدن به توپ فوتبال بودند و از پشت شانه محافظان مقام مهم؛ بالا وپایین می پریدند و چشمانشان به دوربین و بینندگان محترم بود، ميكروفون خبرنگار ديده می شد.
خبرنگار خطاب به مقام مهم : ضمن خير مقدم به شما، جناب آقای معاون محترم وزير، لطفا هدف از سفر خود به استان پهناور ما را بيان فرماييد.
معاون وزير پس از سلام و عليك و غیره : با هدف رسيدگي به مشكلات مردم ، بررسي بودجه ادارات تابعه، ديدار با استاندار، شركت درجلسه شوراي اداري، افتتاح كارخانه فرآوري زيتون، كلنگ زني بيمارستان 123 تختخوابي و گشايش فاز اول ورزشگاه شهر، وارد استان شما شده ام.
***
دوم- پرسش هميشگی و كليشه ای هدف از سفر، به يك لطيفه و جوك بين خبرنگاران، تبديل شده است .
بیشتر یا تقریبا تمام مصاحبه شوندگان (کسانی که با آنان مصاحبه می شود) به این پرسش کلیشه ای پاسخ می دهند و خبرنگار هم به پندار خود، مصاحبه خوبی انجام داده است.
خاطرم هست فقط در یک مورد، یکی از مصاحبه شوندگان که ایرانی نبود، پاسخ مصاحبه کننده (خبرنگار) را که هدف از سفرش به شیراز را پرسیده بود، چنین داد: شما که خودتان هدف از سفر مرا به شیراز گفتید ،لزومی ندارد من بگویم . شاید منظورتان این است که بپرسید آیا خودسرانه به شیراز آمده اید یا با دعوت آمده اید که باید بگویم مهمان ناخوانده نیستم.
البته در این پاسخ فرد خارجی که به زبان فارسی هم تسلط داشت، رگه هایی از طنز و پاسخ رندانه بود.
زیرا در نشست خودمانی، این فرد خارجی که پژوهشگر دیوان حافظ بود، پرسید و چه زیرکانه هم پرسید که آیا شما خبرنگاری که درباره من و عقایدم و رفتارم و زندگی حرفه ای ام مطالعه کرده باشد ندارید تا براین اساس سوالات خود را بپرسد و مصاحبه را به پیش ببرد؟
غلامرضا مالک زاده